-
اگردل دلیل است...
شنبه 10 مهرماه سال 1389 15:52
سراپااگرزرد و پژمرده ایم ولی دل به پاییزنسپرده ایم چوگلدان خالی لب پنجره پرازخاطرات ترک خورده ایم اگرداغ دل بود ما خورده ایم اگرخون دل بود ما خورده ایم اگر دل دلیلست اورده ایم اگرداغ شرط است ما برده ایم اگردشنه ی دشمنان،گردینم! اکرخنجردوستان،گرده ایم! گو اسمی بخواهید،اینک گواه: همین زخم هایی که نشمرده ایم ! دلی سربلند...
-
قیصر امین پور
چهارشنبه 7 مهرماه سال 1389 13:55
حرف های ما هنوزناتمام تانگاه میکنی: وقت رفتن است.. بازهم همان حکایت همیشگی پیش ازانکه باخبرشوی لحظه ی عزیمت تو ناگریز می شود ای... ای دریغ وحسرت همیشگی ناگهان چقدر زود دیر می شود..!!
-
ادبی
چهارشنبه 7 مهرماه سال 1389 11:39
از جذایی هاتوراصداکردم.. توعطربودی وعطرگریزرنگ خیال درون دیده ی من ابربودوباران بود. صدای سوت ترن سوت سوگواران بود. زپشت پرده ی باران تورا نمیدیدم.. توراکه میرفتی میان ماندن ورفتن حصارفاصله فرسنگ های سنگی بود. غروب غم زندگی سایه های دلتنگی... دلم برای کسی تنگ است که افتاب صداقت رابه میهمانی گلهای باغ میاورد.. وگیسوان...
-
شب و هوس - فروغ
جمعه 2 مهرماه سال 1389 00:42
در انتظار خوابم و صد افسوس خوابم به چشم باز نمی آید اندوهگین و غمزده می گویم شاید ز روی ناز نمی آید چون سایه گشته خواب و نمی افتد در دام های روشن چشمانم می خواند آن نهفته نامعلوم در ضربه های نبض پریشانم مغروق این جوانی معصومم مغروق لحظه های فراموشی مغروق این سلام نوازشبار در بوسه و نگاه و هم آغوشی می خواهمش در این شب...